عشقه منو باباش

شرح روزا

  سلام دختر نازم توت فرنگيم😍🍓🍓🍓 چقد روزا داره زود ميگذره الان رو روروئكت نشستي تو خونمونيم هي موزيكالو ميزني كيف ميكني ميري اينور اونور😍💋تقريبا از چهار ماهگي روروئك سواري كردي😘چهار ماهو ١٦ روزت كه شد فرني دادم و كمكي رو شروع كردم ☺️توام استقبال كردي💋دو هفتس داري فوت ميكني همراه بابا حميد تف ميپاشي همه جا😂امروز هفتمه ماه رمضونه ولي من به خاطر شير دهي نميتونم بگيرم🙄 تازه از مسافرت اومديم اخه سه تايي با عمو محسنو خاله مينا اينا رفته بوديم شمال و توام كيف كردي يه مسافرت عالي بود و توام دختر خوبي بودي 😍❤️ ٩٥/٣/٤رفتيم گوشتو سوراخ كرديم اولش جيغ زدي ولي بعدش اروم شدي😢💋 امروز اولين بار بود بهت پوره سيب زميني دادم😊 ...
25 خرداد 1395

روزهاي سپري شده..

سلام دختر نازم ليانا🍓😘💋 الان كه دارم برات مينويسم دقيقا ٤ ماهته نميدونم چرا وقت نميشد برات بنويسم خونه مامان روحي هستيم چون واكسن ٤ ماهگيتو زديم😖كلي ترسوندي منو اخه تب داشتي ولي الان بهتري 🙏🏻دو ماهگي وزنت ٥٧٠٠ بود و سه ماهگي ٦٤٠٠و امروز بردم بهداشت وزنت ٦٩٠٠ بود خيلي نگران وزنتم كه زياد بالا نميره ولي دكترا گفتن كاملا  نرماله و بالاي نموداري  قدتم ٦٢ هستش .خيلي كارا ميكني كه باعث خندمونه فقط يكسره دستت تو دهنته و داري ميخوري و فقطم داري بالا مياري😕 جديدا دو سه روزه يه چي ميگيرم جلوت با دستت ميگيري🤗 از بابا حميد بگم كه هر شب با تو بازي ميكنه  و عشق اون تويي و عشق تو اون چون از ته دل براش قهقهه ميزني😂💋 ...
29 ارديبهشت 1395

روزهاي سپري شده..

سلام دختر نازم ليانا🍓😘💋 الان كه دارم برات مينويسم دقيقا ٤ ماهته نميدونم چرا وقت نميشد برات بنويسم خونه مامان روحي هستيم چون واكسن ٤ ماهگيتو زديم😖كلي ترسوندي منو اخه تب داشتي ولي الان بهتري 🙏🏻دو ماهگي وزنت ٥٧٠٠ بود و سه ماهگي ٦٤٠٠و امروز بردم بهداشت وزنت ٦٩٠٠ بود خيلي نگران وزنتم كه زياد بالا نميره ولي دكترا گفتن كاملا  نرماله و بالاي نموداري  قدتم ٦٢ هستش .خيلي كارا ميكني كه باعث خندمونه فقط يكسره دستت تو دهنته و داري ميخوري و فقطم داري بالا مياري😕 جديدا دو سه روزه يه چي ميگيرم جلوت با دستت ميگيري🤗 از بابا حميد بگم كه هر شب با تو بازي ميكنه  و عشق اون تويي و عشق تو اون چون از ته دل براش قهقهه ميزني😂💋 ...
29 ارديبهشت 1395

يك ماه گذشت...

سلام دختر نازم لياناي مامان😍 دختر نازم خدارو شكر ميكنم انقد وجودت تو زندگيم پر رنگه كه وقت نميكنم به وبلاگتم سر بزنم😁 امروز ٣٤ روزه كه شدي همه زندگيه منو بابا حميدت ❤️از چي بگم كه توي فرشته زندگيمونو  قشنگتر كردي عاشقه گريه هاتم عاشقه اينم كه وقتي شير ميخوري دستاي كوچيكتو محكم فشار ميدي و تو چشام نگاه ميكني 😍اينروزا خنده هاته كه مارو ميخندونه  اخه خنديدنو ياد گرفتي و ما هم ذوق ميكنيم 😊 بعد اون ده روزي كه مهمونا اومدن ده روز اومدم خونه مامان روحي و بعد يه شب برگشتم خونمون كه ديدم واقعا سخته ني ني داري😂 حالا هر روز بابا حميدت صبحا ميارتمون خونه مامان روحي شب ميريم خونمون 🙂ماشالله دخترم تو يك ماه نزديك ١٢٠٠ ...
2 اسفند 1394

يك ماه گذشت...

سلام دختر نازم لياناي مامان😍 دختر نازم خدارو شكر ميكنم انقد وجودت تو زندگيم پر رنگه كه وقت نميكنم به وبلاگتم سر بزنم😁 امروز ٣٤ روزه كه شدي همه زندگيه منو بابا حميدت ❤️از چي بگم كه توي فرشته زندگيمونو  قشنگتر كردي عاشقه گريه هاتم عاشقه اينم كه وقتي شير ميخوري دستاي كوچيكتو محكم فشار ميدي و تو چشام نگاه ميكني 😍اينروزا خنده هاته كه مارو ميخندونه  اخه خنديدنو ياد گرفتي و ما هم ذوق ميكنيم 😊 بعد اون ده روزي كه مهمونا اومدن ده روز اومدم خونه مامان روحي و بعد يه شب برگشتم خونمون كه ديدم واقعا سخته ني ني داري😂 حالا هر روز بابا حميدت صبحا ميارتمون خونه مامان روحي شب ميريم خونمون 🙂ماشالله دخترم تو يك ماه نزديك ١٢٠٠ ...
2 اسفند 1394

روز برگشت سه نفره به خونهبعد

سلام دختر نازم توت فرنگي🍓🍓🍓 خدايا شكرت 🙏 اولين روزه فرشتم پيشمه  صبح شدو بابا حميد اومد دنبالمون با مامان رفيعه و  كاراي ترخيصو انجام دادو وسايلامون جمع كرديم كه بربم  دكترم اومد بالا سرمو همه چيمو كنترل كرد به دكترم بالا سر ليانا اومد و يه امپول به اون و من زد😭 فداش بشم كه اشكشو نبينم😍😢 سوار ماشين شديمو اومديم خونه  كه جلو ي پامون گوسفند قربوني كردنو بوي اسپند همه جا رو پر كردخ بود همه خوشحال بودن  و تبريك ميگفتن  بابا حميد هي ميگفت دخترم به خونه خوش اومدي 😍😍😍❤️ خدارو شكر  از خدا ميخوام تو رو براي منو بابا حميد حفظ كنه عشقمون شدي تو وجو...
10 بهمن 1394

زايمان و ديدار دخترم ليانا...

سلام توت فرنگيه مامان 🍓🍓🍓 ليانا عزيزه مامان منو بابايي عاشقتيم اينو هميشه يادت نگهدار❤️❤️❤️ خب امروز ١٣٩٤/١٠/٢٨ روز متولد شدنه توعه ليانا💝❤️😍 از اول شروع ميكنم  صبح ساعت ٨ بيدار شدم بماند كه شبو خوب نخوابيدم  بابا حميد رو بيدار كردم و اماده شديم زنگ زديم به مامان روحي و مامان رفيعه تا اماده باشن بريم دنبالشون🙂 ساكمو برداشتم و با بابا حميد رضات عكس انداختم  بابايي هم منو از زير قران رد كرد و پشتمون اب ريختو صدقه گزاشت كنار🙏☺️☺️☺️ بعد رفتيم دنبال مامان روحي و رفتيم بالا و با بابا رضا روبوسيدكردمو اونم از  زير قران ردمون كرد😌خيلي بغض كرده بودم ولي بزور خودمو كنترل كردم🙄🙄 ...
10 بهمن 1394

دو روزه اخر پايان انتظار ٩ ماهه

  سلام توت فرنگيه مامان🍓🍓🍓 دختر نازم اينترنت نداشتم به وبت سر بزنم ولي لحظه لحظه ي اون  روزاي اخر الان تو ذهنمه ☺️دختر قشنگم ليانا... روز ٢٦ دي بايد به دكتر زنگ ميزدم و ميگفتم كه صبح ميام  براي عمل ولي نميدونم چرا دلم نميومد يا اينكه استرس داشتم🙈 واسه اين روزاي بارداري دل تنگ ميشدم خودم ميدونستم❤️❤️❤️ ولي از يه طرف گل روي ماه فرشتمو ميديدم 👼🏼بابايي به همه گفته بود ٢٧ دخترم بدنيا مياد😶 ولي من زنگ زدم به دكتر و گفتم ميشه ٢٨ دي بيام؟ اخه شب ولادت امام حسن عسگري بود🙃🙃🙃 خلاصه خانوم دكتر گفت هر جور راحتي ٢٨ دي صبح ساعت ده اينجا باش😊منم به بابايي گفتمو  گفت چرا عقب انداختي اخه عجله داشت ببينتت❤️😍 ...
10 بهمن 1394

دو روزه اخر پايان انتظار ٩ ماهه

  سلام توت فرنگيه مامان🍓🍓🍓 دختر نازم اينترنت نداشتم به وبت سر بزنم ولي لحظه لحظه ي اون  روزاي اخر الان تو ذهنمه ☺️دختر قشنگم ليانا... روز ٢٦ دي بايد به دكتر زنگ ميزدم و ميگفتم كه صبح ميام  براي عمل ولي نميدونم چرا دلم نميومد يا اينكه استرس داشتم🙈 واسه اين روزاي بارداري دل تنگ ميشدم خودم ميدونستم❤️❤️❤️ ولي از يه طرف گل روي ماه فرشتمو ميديدم 👼🏼بابايي به همه گفته بود ٢٧ دخترم بدنيا مياد😶 ولي من زنگ زدم به دكتر و گفتم ميشه ٢٨ دي بيام؟ اخه شب ولادت امام حسن عسگري بود🙃🙃🙃 خلاصه خانوم دكتر گفت هر جور راحتي ٢٨ دي صبح ساعت ده اينجا باش😊منم به بابايي گفتمو  گفت چرا عقب انداختي اخه عجله داشت ببينتت❤️😍 ...
10 بهمن 1394